اگرچه عمری ای سیه مو چو موی تو آشفته ام
درون سینه قصه این آشفتگی بنهفته ام
ز شرم عشق اگر به ره بیینمت ندانم چگونه از برابر تو بگذرم من
نه میدهد دلم رضا که بگذرم ز عشقت نه طاقتی که بر رخ تو بنگرم من
دل را به مهرت وعده دادم دیدم دیوانه تر شد
.
گفتم حدیث آشنایی دیدم بیگانه تر شد
با دل نگویم دگر این افسانه را
باور ندارد قصه مهر و وفا را
(مگر تو از برای دل قصه وفا بگویی
به قصه شد چو آشنا غصه مرا بگویی)۲
ساتکست منبع متن آهنگ
درباره این سایت